من و بارون... تنهایی؛ و دیگر هیچ...
| ||
|
مو به مو سفید شدم... گراهام بل عزیز تلفنی که زنگ نمی زند چه نیازی به اختراع داشت؟! حوصله ات سر رفته بود ” چـــسب ِ قــــلب ” اختراع می کردی؛ می چسباندم روی این تـــرک هــای قـــلب ِ صـــاحب مــــرده... و غــــصه ی زنگ نخوردن ِ تلفنی، که اختراعش نکرده ای را نمی خوردم... ساده بگویم گراهام بل عزیـــز...! توی حال ِ این روزها من، تــو هم مقصری... آدم بـــرفی نبودم، که به پایت یک شبه آب شوم... مــــن؛ مـــو بـه مـــو ســـفید شدم...! منو که میذارین تو قـــبر، بزنین رو شونم و بگین: هـــی رفـــیق...! ســـخت گـــذشت... ولی دیدی گـــذشت...؟! نظرات شما عزیزان:
ه به آمدن کسی دلخوشم و نه از رفتن کسی دلگیر!
بی کسی هم عالمی دارد...!
slm
webet ghashangtar shode chera dg webe man nemiyay likidamet dg nayoomad akhe in ch linkidaniye? sia
ساعت17:34---5 اسفند 1391
هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد
”دلـتـنـگی” هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست….!
سلامتی پسری که به یاد عشقش داره عرق میخوره...!
اما نمیدونه عشقش داره زیر یکی دیگه عرق میکنه..!!!!!
باور ڪــُــنید اِتِفاقِ مُهِمے نَیــُـفتـــاده
فــَــقــَـط بــَــندِ دِل دُختَرَڪـــے پاره شُده مِثلِ تَسبیح مَـטּ خــُـودَم چِشم دوختـہ اَم بـہ اُمیدِ وقوعِ یِڪ اِتِفاق ڪـہ اِتِفاقا رُخ نِمے دَهد...! آپم . . . آپم
حرف هایم...دلخوری هایم...
دلتنگــــی هایم... و تمام اشک های مـن... بمانـد بـرای بعد تنها به من بگو با او چگونه میگذرد که با مـن نمی گذشت؟؟!
salam dadshi mamnunam ke behem sar zadi bebakhsh dir umadam bazam pisham biya mrc
mehran
ساعت1:58---19 بهمن 1391
سلام
شرمنده دیر اومدم ببخشید بیا وبم و آپ جدیدمو بخون و اگه میتونی کمکم کن منتظرم ممنون عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم
salam dadashi mrc ke behem sar zadi
زیادی عاشق نشو...
زیادی اعتماد نکن... چون همون زیادی بعدا زیادی داغونت میکنه
دستــ ـم را بالا مــ ـی برم
و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم ! تا بداند گمشده ے من نه در آغــــ ـوش او . . . که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت تا ســـ ـرخ شود . . . تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . . آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم و مـــ ـی دانــــــ ـم کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی همه از دلتنگـــ ـی هاے من بود
دستــ ـم را بالا مــ ـی برم
و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم ! تا بداند گمشده ے من نه در آغــــ ـوش او . . . که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت تا ســـ ـرخ شود . . . تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . . آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم و مـــ ـی دانــــــ ـم کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی همه از دلتنگـــ ـی هاے من بود
دستــ ـم را بالا مــ ـی برم
و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم ! تا بداند گمشده ے من نه در آغــــ ـوش او . . . که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت تا ســـ ـرخ شود . . . تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . . آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم و مـــ ـی دانــــــ ـم کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی همه از دلتنگـــ ـی هاے من بود
دستــ ـم را بالا مــ ـی برم
و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم ! تا بداند گمشده ے من نه در آغــــ ـوش او . . . که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت تا ســـ ـرخ شود . . . تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . . آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم و مـــ ـی دانــــــ ـم کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی همه از دلتنگـــ ـی هاے من بود neda
ساعت18:45---12 بهمن 1391
بار خواب ديدن تو... به تمام عمر ميارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد باشد
رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند
همراه کسانی بودم که همراهم نبودند دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم و تو چه دانی که عشق چیست عشق سکوتی است در برابر همه اینها!
سلام مث همیشه عالی بود خیلی خیلی قشنگ بود میسی که خبرم کردی
خدایــــــــــــــــــــــــــ ــا
ایوب را بفرست تا برایش از صبر بگویــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــم
آسمان دلم هواي تو كرده است
اما مي دانم باز هم باراني ست. مثل مطالب قبلتون خيلي زيبا بود! آپم خوشحال ميشم سري بزنين
زمانی فراموشت میکنم ک بالای سنگ قبرم با افسوس بگویی کاش زنده بودی
دوست داشتن یعنــــی اونی که اگه صــــــد دفعه هم ناراحتــــش کنی ،
هربار میـــــــگه این دفعه آخـــــریه که می بخشــــــمتو با اخـــــم میاد توی بغــــــلت... salam dadash... ,vaghean poste ghashangi bood, mesle hamishe.. bebakhshid dir oomadam
salam dadasham.migam joneaji ye bar chizaye ghashang ghashang bezar to apet.inaee ke mizareee kheyli ghashangan ama kheyli ham ghamgin
سـَرکـ می کشی در خواب ـهـایـ َم
تــا دست ِ خــالی از تـــو بـاز نگـردَم . . خیـالی نیست ! کـابـوسـ هـا بـا تو شیرینـ تـر است! kh ali bud merc حسین
ساعت1:42---4 بهمن 1391
مرسی که خبرم کردی.
الان چند تا عکس جدید گذاشتم تو وبم بهت پینهاد میکنم بری صفحه اول و دومش رو ببینی,پشیمون نمیشی. راستی مطلب آخریت خیلی باهال بود. به قول مصطفئ رفیقم:این که تو سینه ما خیلی طرفدار داره واسه ما قلب نیست,قبرستون ارواح کثیف. منتظرتما. بای.
چی بگم اخه انقدوبلاگت قشنگه که قابل توصیف نیستش
واقعازیباست!!!!!!! عالـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــیـــــــــــــــ ـــــــــــه
در هنگام مشکلات سکوت کن . شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد . . .
قشنگ بود آپم انگار دیگه سر نمی زنی از یاد رفتم
خداحافظ...
آخرین کلامی که از تو شنیدم و باز قصهی تلخ جاده و آن راه بلند... که تو را از خلوت من می ربود آسمان می گریست شیشه ها می گریستند و من مبهوت رفتنت در پس شیشه های مه آلود بغض دردناکم را بلعیدم دیوانه وار خندیدم و تو را بدرقه کردم... موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : بیاتو اسکین ] [ Weblog Themes By : Bia2skin ] |